«نوکربلایی»ها در دههی اخیر، تبدیل به یک خرده فرهنگِ پررنگ شدهاند در مناسبات اجتماعی و دینی ایرانیها. جوانها و حتی نوجوانهایی که پیشوند کربلایی دارند و مشخصات ویژهی خود را نیز آفریدهاند، نگاهشان به کربلا و حوادث پیرامونیاش را عریانتر از هر طیف دیگر فریاد میکنند. ادبیات خاصی که در محافل اهلالبیتی جان گرفته و شیوع قابل ملاحظهای هم در کشور یافته، محصول تحرکِ «نوکربلایی»هاست. قدرت اشاعهی فرهنگی نوکربلاییها، با توجه به شلختگی حاکم بر مدیریت فرهنگی کشور از یک سو و تغییر ذائقهی تدریجی مردم از سوی دیگر، بسیار بالاست. «نو کربلایی»ها، واژگان خاص خود را بازآفرینی کردهاند؛ عباراتی چون «دیوانگی» و «جنون» و... شاهبیت شعر و شعارشان است. اصرار بر محو گزارههای مرتبط با عقلانیت در قضایای مرتبط با حماسهی عاشورا، پیشینهی روشنی در تاریخ اسلام دارد که امروز توسط نوکربلاییها احیاء شدهاند. ظاهرگراییِ مفرطِ مذهبی هم مجال نمیدهد که سابقهی «عقلگریزان» در اسلام نقد شود! سادهانگارانه است اگر چنین پندار شود که استعمال الفاظ مذکور، صرفاً امری ذوقی است و مابهازای بیرونی ندارد؛ رفتار دینی و اجتماعی نوکربلاییها هم متاثر همین ذوق شکل میگیرد. آنها «تحدی» هم میکنند با این ادبیات؛ که یعنی هر کس حرفی دارد بیاید میدان، ما همینی که میبینید هستیم. مجالس کممایه و تهی از معارف، که در بهترین حالت، محفلی برای اشتغال به سینهزنیهای مدرن هستند، ثمرهی حاکمیت نوکربلاییهاست. «حسینیه»سازی در بیخ گوش مساجد، ممنوعیت بحثهای انتقادی و معطوف به فلسفهی اصلی قیام سیدالشهداء(ع)، راه ندادن علما و خطبای ژرفاندیش و اهل تدبر، پرخاشگری نسبت به موضعگیریهای دلسوزانهی اهل فکر و معرفت، فرعی کردن تکالیف دینی همانند نماز و امر به معروف و نهی از منکر، احتراز از مطالعهی کتاب و متون معرفتافزا و... سیرهی نوکربلاییهاست. امروز، کوی و برزن، پر است از تصاویر دوازده متری نوکربلاییهایی که با اعتماد به نفس کامل و در نهایتِ شکستهنفسی خود را «مداح باصفای اهل بیت(ع)» نامیدهاند، بیآنکه سهمی برای یک عالِمِ اندیشمند در همسایگیشان کنار گذاشته باشند. نوکربلاییها، اگر اندکی دیگر میدانداری کنند، به زودی از کربلایِ متفاوتِ خود نیز پردهبرداری خواهند کرد؛ کربلای مدرنی که بوی ارتجاع میدهد!