در چند روز گذشته از طريق پيامك موبايل، شبهفراخواني براي بعضي دوستانم ارسال كردم، «اگر يومالله ۹ دي نبود، چه ميشد؟!» از اين دوستان محترم كه حدوداً ۳۰ نفر ميشدند، خواستم خيلي كوتاه و مختصر، حداقل در چند كلمه بگويند، اگر ۹ دي از يك روز عادي، تبديل به يك حماسه عالي نميشد، چه ميشد؟! آنچه در زير ميخوانيد، چكيدهاي از پاسخهاي اين عزيزان است. - جمع كردن فتنه، دور و دراز ميشد. - يومالله ۲۲ بهمن هم كفو خود را از دست ميداد. - مرگ بر اين «اگر»! مگر ميشود فتنه باشد، اما ۹ دي نباشد؟ - «ما اهل كوفه نيستيم، علي تنها بماند»، در شعار خلاصه ميشد. - نه سانديس، نوش جان ميكرديم و نه ني آن را در چشم دشمن فرو ميكرديم! - چهارشنبه ۹ دي ۸۸ در تقويم گم ميشد! - جلوي اين همه خفاش شبپرست، شرمنده روي «ماه» ميشديم! - بغض در گلويمان تبديل به استخوان ميشد، اشك در چشممان ميخشكيد و فرياد در گلويمان خفه ميشد! - حتي «م. ه» هم در اين انتخابات، نامزد رياست جمهوري ميشد! - ديگر معلوم نبود اينقدر راحت و ملموس، كي و كجا دست قدرت خداوند را ببينيم؟! - سه روز بعد از عاشوراي ۸۸ نزد بيرقهاي سوخته عزاي حسيني، خجل و روسياه ميشديم. - من اصالتا اهل رشت هستم. در شهر ما ملت يك روز زودتر از ۹ دي آمدند صحنه. بايد ميپرسيدي، اگر يومالله ۸ دي نبود؟! - ۹ دي هست، اين است روي آقازادهها، واي به حال ما، اگر همين ۹ دي هم نبود! - حالا حالاها بايد جواب بيانيههاي مهندس را ميداديم! - كشور واقعاً روي آرامش و امنيت را ديگر به روي خود نميديد. - مردمي بودن نظام و اتكايش به رأي و راه تودهها زير سؤال ميرفت. - ديگر ملت بهتر از قوم حجاز و مردم بهتر از زمان حكومت مولا علي(ع) نبوديم! - كاش ميپرسيدي، اگر فتنه ۸۸ نبود، چه ميشد؟! اين فتنه، سالهاي سال، چرخ پيشرفت و اقتصاد و عدالت كشور را كند كرد كه هنوز داريم لطماتش را ميبينيم. فتنه در حكم يك دستانداز بيخود و بيجهت و بيموقع بود در آزادراهي كه ملت داشت سريع به سوي مقصد حركت ميكرد. معلوم نيست براي التيام زخم آبروي كشور نزد شماري از جهانيان، چقدر بايد بدويم تا زخماندازي فتنه، تمام و كمال درمان شود. فتنه ۸۸ چهره ما را و وجهه انقلاب ما را لكهدار كرد. اين بزرگترين جرم سران فتنه است. - از يك روز ديگر ۹ دي ميساختيم، درگيريمان با اصحاب فتنه طولانيتر ميشد، اما در عوض، اندكي بيشتر به افاضات شيخ بيسواد ميخنديديم! - اين «اگر» را من كاشتم... ديدم درنميآيد! - جمله «شهدا شرمندهايم» را بايد به توان ميبرديم! - تبسم بر لب ماه و ستارهها دچار تأخير ميشد. - سران استكبار متوجه تفاوت جمهوري اسلامي با خيلي از نظامها و ملت ما با خيلي از ملتها نميشدند. - اشك ديگر از روي غم غربت بود، نه شوق حضور! - معلوم نبود آيا باز هم فرصت فرياد عليه راقم نامه سرگشاده را مييافتيم يا نه؟! - اين ملت، «ملت» نبود، اگر ۹ دي نبود. - نه! تصورش هم سخت است. - بصيرت، پايتخت زماني خود را از دست ميداد. - پس آن همه خاطره ناب و آن همه شور مخلصانه كجا بايد متجلي ميشد؟! - از روز ديگري ۹ دي ميساختيم؛ واقعاً ميساختيم!